-
[ بدون عنوان ]
29 - بهمنماه - 1396 18:01
لذت کشف کتاب های قدیمی خونه !
-
گل های جنگ .الف
29 - بهمنماه - 1396 16:56
کتاب خوندن در طول روز ذهن آدم رو هشیار و بیدار میکنه. و وادرات میکنه قدم برداری و رو متفاوتی رو برای خودت بسازی و از لحظه ها لذت ببری.. کتاب خوندن کمکت میکنه ، پنهانی ترین و عمیق ترین حس های قلبت و فکر های ذهنت فعال بشن و من شیفته این ویژگی کتاب ها و داستان هام... آرامشی که ناشی از مطالعه بدست میاد، بی نهایت آرامش...
-
[ بدون عنوان ]
27 - بهمنماه - 1396 21:28
خیلی وقته میخواستم بیام و از کتاب هایی که دوستشون نداشتم و نتونستم کامل بخونمشون بنویسم . اما نشد و نمیشه.. یعنی نمیتونم با قطعیت بگم که کتاب رو دوست ندارم و حس میکنم باید چند بار دیگه بخونمشون تا واقعا بتونم نظر منفیمو به اشتراک بذارم اما فقط این رو میتونم بگم که یک سری کتاب ها هستن که هیچ جوره نمیتونم با ژانر و سبک...
-
دال دوست داشتن . ب
24 - بهمنماه - 1396 21:03
و بیش از هرکلمه ای ، باید از همیشه ها و هرگز ها و هیچوقت ها و هیچ کجاها پرهیز کرد – از این " همیشه با تو میمانم " ها و " هرگز ترکت نمیکنم " ها – که " هــ " آغازشان با دو چشم حیران و متعجب ، به آدم هایی می نگرد که مقید به زمان و مکان اند ، اما فراتر از زمان و مکان وعده می دهند و باور و...
-
دال دوست داشتن . الف
24 - بهمنماه - 1396 20:27
داغ که میدانی چیست ؟ ..... گفتیم الهی داغ نبینی. که تمام عمر ، جلو چشمت نباشد علامت نبودن یکی . همان که حافظ می گوید " دارم من از فراقش در دیده صد علامت " شاید. وقتی شما تجربه سوگ –مرگ ، جدایی ،هجرت یا فقدان – را از سر می گذرانید ، پس از مدتی – کم یا زیاد – دردش التیام می یاید ، زخمش خوب می شود و خاطراتش کم...
-
دال دوست داشتن
24 - بهمنماه - 1396 19:31
دال دوست داشتن | حسین وحدانی | انتشارات ویدا |چاپ یازدهم | ۱۳۰ صفحه | ادبیات ایران کتابی که از چندین موضوع مختلف تشکیل شده که عموما موضوعات انتزاعی و غیر قابل تعریف هستن و دربارشون دو سه صفحه ای رو توضیح میده و این باعث میشه راحت تر در خوندن کتاب پیش رفت و به راحتی به پایان رسوندش .به نظرم هرکسی باید یک بار هم که شده...
-
ربه کا . الف
18 - بهمنماه - 1396 10:36
و یک بار دیگه "کتاب " شد نجات دهنده ی من از دنیای سرگردونی و حیران. نجات از نا آرومی ها وغم ها.. حالم خیلی خیلی بهتره.. خوشحالم که تونستم به دنیای کتاب هام برگردم. ربه کا | اثر دافنه دوموریه | مترجم مریم اسکندری | انتشارات لیدا| ۵۱۲ صفحه |ادبیات انگلیس به ساده ترین شکل ممکن میتونم بگم من از این کتاب خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
1 - بهمنماه - 1396 09:39
بابا امروز رفتم تو بیست سالگی .. تولدمه بابا .. ای کاش بودی و خندت ات رو یکبار دیگه میدیدم .. ۷۷/۱۱/۱
-
[ بدون عنوان ]
24 - دیماه - 1396 19:34
وسط درد دل من یه نوازش آرزومه خیلی سخته که ببینم ، سر بابا روبرومه حتی به لحظه نگاهت از دلم جدا نمیشه باورش سخته برا من تو بری واسه همیشه تو بری واسه همیشه... وقت پرواز تو دستات تو برام قوت بالی حالا تو هق هق گریه جای شونه ی تو خالی... دست و پام میلرزه بابا نفسام همراه خونه جای من خاک زمین و جای تو ، تو آسمونه جای تو...
-
پدرم
24 - دیماه - 1396 19:22
-
[ بدون عنوان ]
12 - دیماه - 1396 21:37
پدرم روحش برای همیشه پر کشید ...
-
[ بدون عنوان ]
4 - دیماه - 1396 09:24
سپس دل های شما بعد از آن معجزه شگفت انگیز سخت شد ، مانند سنگ یا سخت تر ، زیرا پاره ای از سنگ هاست که از آن ها نهر ها می جوشد ، و پاره ای از آن ها می شکافد و آب از آن بیرون می آید ، و پاره ای از آن ها از ترس خدا از بلندی از بلندی سقوط می کند ، و خدا از آنچه انجام می دهد بی خبر نیست. آیه ۷۴ – سوره بقره
-
سری سوم - روزانه
4 - دیماه - 1396 09:19
-
[ بدون عنوان ]
4 - دیماه - 1396 09:10
-
هدهد خوش خبر
26 - آذرماه - 1396 09:50
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد هدهد خوش خبر از طرق سبا باز آمد برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز که سلیمان گل از باد هوا باز آمد لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح داغدل بود به امید دوا باز آمد
-
[ بدون عنوان ]
10 - آذرماه - 1396 12:05
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عـشق خود به تنـهایی دنیـــایی اســت عشــق یا درست در میانش هستی ، در آتشش یــا بیـــرونش هستــی درحســرتــش ...
-
ترنج / قسمت دوم
6 - آذرماه - 1396 13:45
ترنج نقش زدن را دوست می داشت ، چه بر روی پارچه ی ابریشمی چه یک برگ سپید و یا حتی یک پنجره ی زمستانی که نم باران رویش نشسته باشد . اینکه بتواند لحظه ها و احساساتش را وادر کند از حرکت بایستند و جایی در سکون همیشگی قرار بگیرند برایش لذت بخش بود. گاهی که هنر نقاشی توانش نمی رسید اون آنقدر با دو چشم تیره اش لحظه ها می...
-
شب سراب .ب
29 - آبانماه - 1396 08:17
کاش چوب گردو بود ،از خودش نقش و نگار داشت ،اوستا می گفت درخت های گردو یک زمانی از عمرشان مثل ماشین عکسبرداری می شوند هرچه جلویشان رد بشود عکس آنرا بر می دارند. برای همان یکدفعه از دل چوب گردو منظره یک کاروان در می آید، یا یک آدم یا چند تا مرغ ،خیلی ها عکس طوفان را در دلشان دارند ،درهم و برهم! ،ای کاش یک تکه چوب گردو...
-
شب سراب .الف
29 - آبانماه - 1396 08:16
آن شب جمعه اولین شبی بود که با یاد او به رختخواب رفتم ، دیگر تنها سر بر بالش نگذاشتم که یادش در آغوشم بود در کنارم بود ، درون بسترم بود ، تمام بسترم بوی گل می داد ، محبوبه شبم بود ، انیس و مونسم بود ، از نگاهش همه چیز را فهمیده بودم ، دوستم داشت ، در این هیچ شکی نبود ! .... تا بود دل آزاده بود ، بی ریا بود ، دنیا پرست...
-
چای نیم خورده و سیگار به ته نرسیده
26 - آبانماه - 1396 12:39
برای من دیدن چهره واقعی مرگ همزمان شد با یک روز پاییزی. یک روز غمگین پاییزی که نه فقط یک فصل سال ، که انگار هزار سال است و قرار نیست تمام شود. از بیست و اندی سال قبل با من است تا پایان همین امسال و نمی دانم تا کی بخواهد همراه با من قدم زنان به هر کوچه ، خیابان و شهری بیاید. ته نشین شده و با هر تلنگری ، ذرات معلقش در...
-
اسطوره
22 - آبانماه - 1396 20:45
در قسمت خاک که سخت ترین عنصر است ،در پایان داستان،باز هم آشنایی زدایی اتفاق می افتد و به جای سیاوش ،معشوق اوست که باید آزمایش آتش را از سر بگذراند. نویسنده صورت خوب و بد انسان را به نمایش گذاشته است ؛اما این جا زن است که برای عشق باید از آتش بگذرد. مجله کرگدن |شماره ۶۷| نقدی از کتاب «با خیال ها و بی خیال ها » نوشته...
-
ملت عشق . (۷)
22 - آبانماه - 1396 11:01
می گویند " : این موسیقی بدعت است ، کفر است . " دست بردارید آقایان.هنری که با عشق اجرا می شود چطور ممکن است کفر باشد. لابد می خواهند بگویند خدا موسیقی را ، نه فقط موسیقی ای که با دهن و ساز اجرا می شود بلکه نوای عزیزی را که تمام کائنات را در برگرفته ، به ما عطا کرده ، بعد هم گوش دادن به آن را منع کرده ،...
-
ملت عشق . (۶)
22 - آبانماه - 1396 11:00
قائده چهلم : عمری که بی عشق بگذرد ، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی ، عشق زمینی یا عشق آسمانی ، یا عشق جسمانی ؟ از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دانایی است عشق. یا درست در میانش هستی ، در آتشش ، یا بیرونش هستی ، در حسرتش . ملت عشق|...
-
ملت عشق . (۵)
22 - آبانماه - 1396 11:00
صدای نی که کمتر شد ، پدرم پا به میدان گذاشت. با قدم هایی شمرده و آرام به وسط میدان آمد ، آرام خم شد و به همه سلام داد. پشت سرش شش درویش به میدان آمدند ک همگی از مریدان پدرم بودند : تنوره پوش و سکه بر سر. دست هارا بر سر گذاشتند و برای گرفتن رخصت جلوی پدرم خم شدند. سه دور حلقه وار گرد میدان چرخیدند . با صدای موسیقی که...
-
ملت عشق . (۴)
22 - آبانماه - 1396 10:59
اگر یکی را که دوست داری ، از دست بدهی بخشی از وجودت همراه او از دست می رود. مانند خانه ای متروکه اسیرتنهایی ای تلخ می شوی. ناقص می مانی. خلا محبوب از دست رفته را همچون رازی در درونت حفظ می کنی. چنان زخمی است که با گذشت زمان ، هر چقدر هم طولانی ، باز تسکین نمی یابد. چنان زخمی است که حتی زمانی که خوب شود ،باز خودچکان...
-
ملت عشق . (۳)
22 - آبانماه - 1396 10:58
کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می بریم ، همچون آینه ای است که خود را در آن می بینم. هنگامی که نام خدارا می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید ، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر می بری. اما هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتداعشق و لطف و مهربانی به یادت بیاد ، به این معناست...
-
ملت عشق . (۲)
22 - آبانماه - 1396 10:57
وقتی کسی را بُکُشی ، حتم بدان که چیزهایی از او به تو سرایت می کند : تصویری ، بویی ، نفسی..آهی ، لعنتی ، صدایی. من بهش می گویم " نفرین مقتول " . به بدنت می چسبد و می ماند . شروع می کند به کندن ، انگار که بخواهد بدنت را سوراخ کند و رد شود. تا وقتی که به اعماق قلبت نفوذ کند . آنجا که رسید جا خوش می کند و دوباره...
-
ملت عشق . (۱)
22 - آبانماه - 1396 10:55
سنگی را اگر به رودخانه ای بیندازی ، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر می دارد. صدای نامحسوس " تاپ " می آید . اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می شود. همین و بس. اما اگر همان سنگ را به برکه ای بیندازی .. تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر است. همان سنگ ، همان سنگ کوچک ، آب های...
-
ملت عشق
22 - آبانماه - 1396 10:54
نویسنده : الیف شافاک مترجم : ارسلان فصیحی انتشارات ققنوس ادبیات ترکیه چاپ هشتم / ۱۳۹۵ مدت ها بود اسم کتاب رو شنیده بودم و البته تعریف هایی که همراهش بود . کتابی از یک نویسنده خانم ترک زبان که از عشق حکایت میکنه. و از وقتی شنیدم دربارش دوست داشتم بتونم بخونمش حتما هرطور که شده. کتاب طرفداری های زیادی به خودش جذب کرده...
-
ملت عشق . حس های من
22 - آبانماه - 1396 10:53
کلی حرف تو فکرمه که درهم برهم پخش شدن تو زاویه های مختلف ذهن و احساساتم. نمیدونم میتونم همش رو به کلمه تبدیل کنم یا نه.. این کتاب خاصه. از این نظر که با پنهانی ترین و درونی ترین شخصیت مخاطب پیوند میخوره و احساساتش رو درگیر میکنه و هر کسی که بخونه حس میکنه یه پیوندی با متن کتاب داره.. خیلی حس عجیبیه... از اون دست کتاب...