موری پیشنهاد بهتری داشت. به چند نفر زنگ زد.
تاریخی را انتخاب کرد و در بعد از ظهر سرد یک روز یکشنبه با جمعی از دوستان و بستگانش در منزل قرار گذاشت. میخواست در حالی که هنوز زنده است ،مراسم تدفین اورا به جای آورند.
همه حاضران در وصف استاد پیر من سخرانی کردند. بعضی نی گریستند و بعضی می خندیدند.
موری با آن ها خندید و گریست. موری گفتن آنچه را اغلب از دوستان و عزیزانمان دریغ می کنیم با همه ما در میان گذاشت. مراسم تدفین آنروز موفقیتی تابناک بود.
با این تفاوت که موری هموز زنده بود.