هور

تارا می نویسد

هور

تارا می نویسد

ملت عشق . (۱)

سنگی را اگر به رودخانه ای بیندازی ، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر می دارد. صدای نامحسوس " تاپ " می آید . اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می شود. همین و بس.

اما اگر همان سنگ را به برکه ای بیندازی .. تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر است. همان سنگ ، همان سنگ کوچک ، آب های راکد را به تلاطم در می آورد.در جایی که سنگ به سطح آب خورده ،ابتدا حلقه هایی پدیدار می شود ; حلقه جوانه می دهد ، جوانه شکوفه می دهد ، باز می شود ، و باز می شود . لایه به لایه. سنگ کوچگی در چشم بهم زدنی چه ها که نمیکند. در تمام سطح آب پخش می شود و در لحظه ای می بینی که همه جا را فرا گرفته. دایره ها دایره ها می زایند تا زمانی که آٖخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.

رودخانه به بی نظمی و جوش و خروش اب عادت دارد. دنبال بهانه ای برای خروشیدن می گردد ، سریع زندگی می کند ، زود به خروش می آید. سنگی را که انداخته ای به درونش می کشد ، از آن خودش میکند ، هضمش میکند و بعد هم به آسانی فراموشش می کند. هر چه باشد بی نظمی جز طبیعتش است ، حالا یک سنگ بیشتر یا یکی کمتر.

 

ملت عشق| الیف شافاک| ترجمه ارسلان فصیحی |مقدمه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد