هور

تارا می نویسد

هور

تارا می نویسد

ملت عشق . (۴)

اگر یکی را که دوست داری ، از دست بدهی بخشی از وجودت همراه او از دست می رود. مانند خانه ای متروکه اسیرتنهایی ای تلخ می شوی. ناقص می مانی. خلا محبوب از دست رفته را همچون رازی در درونت حفظ می کنی. چنان زخمی است که با گذشت زمان ، هر چقدر هم طولانی ، باز تسکین نمی یابد. چنان زخمی است که حتی زمانی که خوب شود ،باز خودچکان است.گمان می کنی دیگر هیچ گاه نخواهی خندید. سبک نخواهی شد.زندگی ات به کورمال کورمال رفتن در تاریکی شبیه میشود ، بی آنکه پیش رویت را ببینی. بی آنکه جهت را بدانی. فقط زمان حال را نجات می دهی.. شمع دلت خاموش شده ،در شب ظلمات ماندی. اما فقط در چنین وضعیتی ، یعنی زمانی که هر دو چشم باهم در تاریکی بمانند ، چشم سومی در وجود انسان باز می شود.چشمی که بسته نمی شود... و فقط آن هنگام است که میفهمی این درد ابدی نیست. پس از خزان موسمی دیگر ، پس از گذر از این بیابان وادی ای دیگر در راه است ، پس این فراق نیز وصالی ابدی.


ملت عشق| الیف شافاک| ترجمه ارسلان فصیحی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد