هور

تارا می نویسد

هور

تارا می نویسد

مادربزرگ

اون قدیما که مردم خیلی ، نمیتونستن فاصله هارو طی کنن و یک جا ساکن میموندن، باعث میشد به معمای واقعی اهلی همون حوالی بشن و ریشه هاشون حسابی عمق دار بشه تو اون زمین. گویش، فرهنگ ، خوراک و پوشاک و حتی طرز فکر... و نزدیک ترین کلمه" اصالت" .اینا رو میشه تو آدم های قدیمی زندگیمون ببینیم. که خیلی نایاب شدن و آروم آروم از پیشمون میرن. افراد ارزشمند سالخورده با خودشن یه دنیا خط و مش دارن که ماها باید سالیان سال ازشون یاد بگیریم تا شبیهشون بشیم یا حداقل یادمون بمونه دست آوردهاشون رو.. اما هرچقدر هم بگیم و بخوایم مقاومت کنیم در مقابل این طوفان یاغی گر ، باز میبینیم که توانشو نداریم. ما آدم هایی هستیم که تو این دوره زمونه ،توانایی طی کردن فاصله هارو داریم ، به راحتی. میتونیم از ریشه هامون فاصله بگیریم و جای دیگه ای لنگر بندازیم. میتونیم اصالت های گوناگون رو یاد بگیریم و از بر بشیم.میتونیم به آسودگی تقلید کنیم و اهل همه جا باشیم. و این میشه که قومیت معناش رو از دست میده کم کم و ما متعلق به جهان میشیم.

مادربزرگ دلیل همه این حرفا بود.

وجودش سراسر شگفتیه و ریشه های عمیقی تو زمین گیلان دوونده و این برای من گیل دختر خیلی دلنشینه..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد