هور

تارا می نویسد

هور

تارا می نویسد

gadfly

طبق همون برنامه ای که پیش گرفته بودم برای خوندن دوباره ی کتاب هام ، الان خرمگس رو میخونم. حین دوباره خوندنشون سعی میکنم نظر قبلیم رو یاد بیارم و اینکه چه فکری میکردم راجع به کتاب برام اهمیت داره. الان به یاد میارم دفعه ی اولی که خرمگس رو خوندم بخش اول کتاب برام حوصله سر بوده تا حدودی اما توصیف های محیط بهم حس خیلی قشنگی منتقل میکرد که باعث میشد تو فکر فرو برم. و بعد از اینک نقش اول تغییر کرد کتاب برام خیلی جذابیت پیدا کرد و به سرعت تا انتهاش پیش رفتم و باعث شده بود همیشه به خوبی از خرمگس یاد کنم. این بار هم همون حس رو داشتم منتها کمرنگ تر..باز هم توصیفاتش جذب کننده بود. یک بار دیگه شیفته ی ترجمه ی عالی کتاب شدم. همکاری ای از سوسن اردکانی و داریوش شاهین – این ترجمه فرقی که با بقیه ترجمه ها داره اینه که از حالت عرف و کلیشه ای مترجم ها خارج شده و خیلی نزدیک به زبان اصلی ترجمه شده و اصطلاحات عامیانه بین شخصیت ها با اصطلاحات همتاشون تو زبان فارسی خوشبختانه تعویض نشده و این باعث میشه جذابیت تازه ای داشته باشه و خوندن جزیی ترین مطالب کتاب هم گیرا باشه. من از اینکه نویسنده ریز ترین خلق و خوی شخصیت هارو بیان میکنه خوشم میاد و دوست دارم تو زندگی واقعی هم همینقدر به اطرافیانم توجه نشون بدم تا بتونم اینطوری درباره شون توصیف کنم.شخصیت خرمگس شخصیت محکم و دلپذیریه که مطمئنا باعث میشه نواقص جسمیش در مقابله باهاش به چشم نیاد و مخاطب ها شیفته ی خرمگس بشن. به انتهای کتاب که میرسم سرعت خوندنم بیشتر از قبل میشه چون  هیجان داستان به اوج خودش میرسه و نمیشه پیش بینی کرد چه پایانی در انتظار شخصیت هاست.با اینکه من برای دومین بار میدونم اخرش چه اتفاقی میوفته اما باز هم هاجان دارم این راه رو با نویسنده پیش برم و یک بار دیگه تعجب کنم از اینکه چطوری اون پایان رو در نظر گرفته و به این زیبایی تممومش کرده.

کسایی که حوصله حواشی رو دارن خرمگس بخونن :)



خرمگس | اتل لیلیان وی نیچ | ترجمه ی سوسن اردکانی و داریوش شاهین | انتشارات نگارستان | ادبیات انگلستان | ۵۰۰ صفحه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد